علم قرائت در اسلام


 

نويسنده:استاد شهيد مرتضى مطهرى
 
در ميان علوم اسلامى،اولين علمى كه تكون يافت علم قرائت و پس از آن علم تفسير بود.علم قرائت مربوط به لفظ قرآن است كه چگونه خوانده شود،و علم تفسير مربوط به مفاهيم و معانى كلام الله مجيد است.
در علم قرائت،اصول و قواعد وقف و وصل و مد و تشديد و ادغام و غيره بيان مى‏شود.بعلاوه بعضى از كلمات قرآن كريم كه به شكلهاى مختلف قرائت‏شده است،شكلهاى مختلف قرائت آنها بيان مى‏شود.
صحابه قرآن را از پيغمبر اكرم مى‏آموختند. رسول اكرم بعضى از صحابه را مستقيما تعليم مى‏دادند و آنان را كه قرآن را آموخته بودند مامور تعليم برخى ديگر مى‏كردند.تابعين كه عصر رسول اكرم را درك نكرده بودند قرآن را از صحابه آموختند.در همين وقت‏بود كه گروهى متخصص قرائت و تعليم صحيح قرآن به وجود آمد و عامه مسلمانان كه در اين هنگام زياد شده بودند و با حرص و ولع شديد به تعلم قرآن رو كرده بودند،به اين متخصصان رو مى‏آوردند.اين متخصصان كيفيت قرائت‏خود را از ائمه يا از صحابه روايت مى‏كردند و هر كدام به نوبه خود شاگردان و متخصصانى تربيت مى‏كردند كه در كتب تواريخ و تراجم ضبط شده است. اين كه علت اختلاف قرائات چيست،آيا در زمان رسول اكرم هم قرائات مختلف وجود داشته يا نه،و به فرض اول آيا خود آن حضرت اجازه داده بودند كه برخى كلمات به وجوه مختلف قرائت‏شود و به عبارت ديگر آيا از اول برخى كلمات قرآن با وجوه مختلف به آن حضرت وحى شده است و يا آنكه علت اختلاف قرائات همان چيزى است كه در ساير كتابها به واسطه اختلاف نقل راويان پيدا مى‏شود،مطلبى است كه در جاى ديگر بايد حث‏شود.آنچه مسلم است اين است كه مسلمين نهايت كوشش را به كار مى‏بردند تا قرآن كريم را آنچنان قرائت كنند كه شخص رسول اكرم قرائت مى‏كرده‏اند.لهذا قرآن را نزد كسانى مى‏آموختند كه بلا واسطه يا مع الواسطه از رسول اكرم آموخته بودند.
در ابتدا قاريان شفاها و سينه به سينه فن قرائت را از اساتيد و معلمان خويش فرا مى‏گرفتند و به شاگردان تعليم مى‏دادند.سپس در اين علم كتابهايى تاليف شد.
بعضى مدعى شده‏اند اول كسى كه در علم قرائت كتاب تاليف كرد ابو عبيد قاسم بن سلام،متوفى در 224 هجرى بود،ولى اين نظر مردود شناخته شده است.
حمزة بن حبيب كه شيعه و از قراء سبعه است و در حدود يك قرن قبل از قاسم بن سلام مى‏زيسته است،پيش از او به تاليف كتاب در فن قرائت پرداخت.
همچنانكه علامه بزرگوار آية الله مرحوم سيد حسن صدر تحقيق كرده‏اند و از كلام ابن النديم در الفهرست و كلام نجاشى در فهرست او شاهد آورده‏اند،ابان بن تغلب كه از اصحاب و شيعيان امام على بن الحسين زين العابدين عليه السلام است،پيش از همه اينان به تدوين علم قرائت پرداخت.
مرحوم صدر اثبات مى‏كنند كه اول كسى كه قرآن را جمع آورى كرد و نوشت امير المؤمنين على عليه السلام بود.اول كسى كه قرآن را نقطه گذارى كرد-تا آن وقت نقطه گذارى در خط معمول نبود-ابو الاسود دئلى از اصحاب امير المؤمنين بود.اول كسى كه در علم قرائت،كتاب تصنيف كرد ابان بن تغلب بود،و هم او اول كسى است كه در معانى قرآن و توضيح لغات مشكله قرآن كتاب نوشت.اولين كسى كه در فضايل قرآن كتاب نوشت،ابى بن كعب صحابى معروف است كه شيعى است.اول كسى كه در مجازات قرآن تاليف كرد فراء،نحوى معروف است كه شيعى و ايرانى است.اول كسى كه در احكام قرآن كتاب نوشت محمد بن سائب كلبى است.اول كسى كه در تفسير تصنيف كرد سعيد بن جبير بود (1) .
به هر حال در ميان تابعين و شاگردان تابعين كه در قرن اول و دوم مى‏زيسته‏اند،ده نفرند كه به عنوان متخصص فن قرائت‏شناخته شده‏اند.هفت نفر از آن ده نفر معروفتر و مشهورتر و معتبرترند و به‏<قراء سبعه‏»معروفند.آنان عبارتند از: نافع بن عبد الرحمن،عبد الله بن كثير،ابو عمرو بن العلاء،عبد الله بن عامر،عاصم بن ابى النجود،حمزة بن حبيب،على كسائى.
چهار نفر از اين هفت نفر ايرانى‏اند و سه نفر غير ايرانى.از چهار نفر ايرانى دو تن شيعه‏اند و از سه نفر غير ايرانى نيز دو تن شيعه‏اند.
علامه جليل، مرحوم سيد حسن صدر در كتاب تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام (2) از شيخ عبد الجليل رازى نقل مى‏كنند كه اكثر پيشوايان علم قرائت اعم از مكى،مدنى،كوفى و بصرى و غيرهم از عدليه(شيعه يا معتزله)بوده‏اند.به هر حال چهار نفر از هفت قارى معروف ايرانى بوده‏اند:
1.عاصم.عاصم به اصطلاح از«موالى‏»است.در علم قرائت‏شاگرد ابو عبد الرحمن سلمى است و او شاگرد امير المؤمنين على عليه السلام بوده است.قرائت عاصم را بهترين قرائات مى‏دانند.در ريحانة الادب مى‏نويسد:« اصل مصاحف را كه نوعا اصل معمولى در كتابت است موافق قرائت عاصم نوشته و قرائات هر يك از قراء ديگر را با تعيين اسم قارى آن با خط سرخ در حواشى مى‏نوشتند» (3) .عاصم در كوفه مى‏زيسته و در همان جا در گذشته است.صاحب مجالس المؤمنين و بعضى ديگر و از آن جمله علامه سيد حسن صدر (4) به تشيع او تصريح كرده‏اند.وفاتش در حدود سال 130 هجرى واقع شده است.
2.نافع.ابن النديم در الفهرست تصريح مى‏كند كه نافع اصفهانى الاصل است و ساكن مدينه بوده است.در ريحانة الادب مى‏نويسد كه نافع بسيار سياهرنگ بود و در فن قرائت امام اهل مدينه بود و راى و قرائت او مورد اعتماد ايشان بود.او قرائت‏خود را از يزيد بن قعقاع كه يكى از قراء دهگانه است اخذ كرد.نافع در سال‏159 و يا169 در گذشته است.
3.ابن كثير.ابن النديم مى‏گويد:«گفته شده است كه ابن كثير از اولاد ايرانيانى است كه انوشيروان آنها را به يمن فرستاد تا حكومت را از حبشيان گرفتند و به سيف بن ذى يزن كه به تظلم به دربار انوشيروان آمده بود سپردند».
ما قبلا نقش مهم اين ايرانيان را در ترويج و توسعه اسلام در آن منطقه بيان كرده‏ايم.
در ريحانة الادب مى‏نويسد:«ابن كثير اصول قرائت را از مجاهد،از ابن عباس،از على عليه السلام اخذ نمود.وفات ابن كثير در سال 120 هجرى واقع شده است‏».
4.كسائى.مطابق آنچه در الفهرست ابن النديم آمده است نام وى على است و پدرش حمزة بن عبد الله بن بهمن بن فيروز است.كسائى از مشاهير ادب عربى و از اكابر نحويين است.او معلم فرزندان هارون بود.در سفر هارون به خراسان همراه وى بود و در رى درگذشت و از قضا محمد بن حسن شيبانى فقيه و قاضى القضاة معروف كه او نيز همراه هارون بود،در همان روز درگذشت و در رى دفن شد.هارون گفت امروز فقه و عربيت را در رى دفن كرديم.وفات كسائى در اواخر قرن دوم هجرى واقع شده است.كسائى نيز شيعه بوده است.

پی نوشت :
 

1- تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام،ص‏316-322.
2- ص‏346.
3- ريحانة الادب،ج 4،چاپ دوم،ص‏426.
4- تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام،ص‏346.

منبع:مجموعه آثار جلد چهاردهم صفحه 397